دندان شیری
مدتی بود مسواک و خمیردندان با هم قهر کرده بودند و مونا نمیتوانست دندانهایش را تمیز کند،ماجرا از این قرار بود…
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/09/18 ساعت 13:50
یک شب وقتی مونا میخواست دندان هایش را مسواک بزند یکی از دندانهایش افتاد و از جای دندانش کمی خون آمد.خمیر دندان و مسواک که هر دو مونا را خیلی دوست داشتند، هر کدام تقصیر را گردن دیگری انداخت.
خمیردندان میگفت: ” تقصیر تو بود که اون دندان افتاد، چون تو دندانهای مونا را محکم مسواک کردی”. اما مسواک میگفت:” تقصیر توست. حتما خمیر تو خوب نبوده و دندان مونا را از لثهاش جدا کرده، چون من محکم مسواک نزدم.”
دعوای مسواک و خمیر دندان باعث شد که مونا نتواند دندانهایش را مسواک بزند و بعد از خوردن غذا، شیرینی و شکلات خوردههای غذا بین دندانهاش باقی ماند. چند روز گذشت، یک روز مونا گریه کنان در حالی که دستش روی صورتش بود پیش مادرش رفت وگفت: “مامان دندونم ، دندونم درد می کنه.”
مادر دست مونا را از روی صورتش برداشت و گفت: “دهانت را باز کن ببینم.”
مونا دهانش را باز کرد و مادر دید خردههای غذای مانده بین دندانها یکی از دندانهای مونا را خراب کرده و به خاطر همین دندانش درد گرفته.
مادر از مونا پرسید: ” مگر مرتب دندانهایت را مسواک نمی زنی؟ “
مونا ماجرای قهر مسواک و خمیر دندان را برای مادرش تعریف کرد. مادر و مونا پیش خمیردندان و مسواک رفتند، آنها هنوز با هم قهر بودند و پشتشان را به هم کرده بودند.
مادر خمیردندان و مسواک را برداشت و به آنها گفت: ” ببینید، قهر شما باعث شده تا دندان مونا خراب شه و درد بگیره. مگه شما دوستان او نیستید؟ “
هر دو با هم گفتند: “چرا من دوست مونا هستم.” و خمیر دندان ادامه داد: “من مونا رو خیلی دوست دارم برای همین وقتی دیدم مسواک یکی از دندانهاش رو کند، دیگه باهاش صحبت نکردم.”
مسواک گفت: ” نه! من دندانهای مونا رو نکندم. این خمیر دندان بود که دندان مونا رو کند.”
مادر خمیردندان و مسواک را به دست مونا داد و گفت: ” شما هر دو اشتباه میکنید، چون هیچ کدام از شما باعث افتادن دندان مونا نشدید. آن دندان یکی از دندانهای شیری مونا بود که افتاد، و به جای آن یک دندان دایمی و قشنگ در میاد.
حالا بهتره شما با هم آشتی کنید تا مونا بتونه دندانهاش رو بشوره و همه با هم به دندانپزشکی بریم. در مطب آقای دکتر بیشتر راجع به دندان های شیری صحبت میکنه.”
آقای دکتر بعد از اینکه دندانهای مونا را دید گفت: ” خانم کوچولوی به این تمیزی چرا دندانهاش خراب شده؟”
و مونا ماجرای مسواک و خمیر دندان را برای آقای دکتر تعریف کرد.
آقای دکتر پرسید: “خب این دوستای کوچولوی ما کجا هستند؟”
مونا گفت:” آنجا روی میزند، اما انگار هنوز با هم قهرن.”
اقای دکتر گفت: ” پس بهتره من دلیل افتادن دندان تو را بگم تا این دو دوست قدیمی دیگه از دست هم ناراحت نباشن. ما برای جویدن غذا به دندان نیاز داریم و وقتی که خیلی کوچکیم دندانهایمان کم کم در میاند اما این دندانها، دندانهای شیری هستند، و بعد از چند سال وقتی ۶-۷ ساله شدیم یکی یکی میافتند و به جای آنها دوباره دندانهای تازه در میاریم،
اما اگه مواظب دندانهامون نباشیم و این دندانهای جدید خراب بشن، آنوقت من مجبور میشم آن دندان خراب را بکشم، اما دیگه جای اون دندان تازهای در نمیاد.”
مسواک و خمیر دندان که متوجه اشتباهشون شدند، قول دادند دوستان خوبی برای هم باشند و به مونا کمک کنند تا دندانهای سالمی داشته باشد. وقتی از دندانپزشکی به خانه برگشتند مونا جلوی آیینه رفت و خندید و به جای خالی دندانش نگاه کرد،
حالا دیگه خوشحال بود چون میدانست به زودی یک دندان دیگر در جای خالی دندانش درمیاد.
کانال کودک و نوجوان تبیان
koodak@tebyan.com
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: سایت شید شاد
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. خمیردندان میگفت: ” تقصیر تو بود که اون دندان افتاد، چون تو دندانهای مونا را محکم مسواک کردی”. اما مسواک میگفت:” تقصیر توست. حتما خمیر تو خوب نبوده و دندان مونا را از لثهاش جدا کرده، چون من محکم مسواک نزدم.”
دعوای مسواک و خمیر دندان باعث شد که مونا نتواند دندانهایش را مسواک بزند و بعد از خوردن غذا، شیرینی و شکلات خوردههای غذا بین دندانهاش باقی ماند. چند روز گذشت، یک روز مونا گریه کنان در حالی که دستش روی صورتش بود پیش مادرش رفت وگفت: “مامان دندونم ، دندونم درد می کنه.”
مادر دست مونا را از روی صورتش برداشت و گفت: “دهانت را باز کن ببینم.”
مونا دهانش را باز کرد و مادر دید خردههای غذای مانده بین دندانها یکی از دندانهای مونا را خراب کرده و به خاطر همین دندانش درد گرفته.
مادر از مونا پرسید: ” مگر مرتب دندانهایت را مسواک نمی زنی؟ “
مونا ماجرای قهر مسواک و خمیر دندان را برای مادرش تعریف کرد. مادر و مونا پیش خمیردندان و مسواک رفتند، آنها هنوز با هم قهر بودند و پشتشان را به هم کرده بودند.
مادر خمیردندان و مسواک را برداشت و به آنها گفت: ” ببینید، قهر شما باعث شده تا دندان مونا خراب شه و درد بگیره. مگه شما دوستان او نیستید؟ “
هر دو با هم گفتند: “چرا من دوست مونا هستم.” و خمیر دندان ادامه داد: “من مونا رو خیلی دوست دارم برای همین وقتی دیدم مسواک یکی از دندانهاش رو کند، دیگه باهاش صحبت نکردم.”
مسواک گفت: ” نه! من دندانهای مونا رو نکندم. این خمیر دندان بود که دندان مونا رو کند.”
مادر خمیردندان و مسواک را به دست مونا داد و گفت: ” شما هر دو اشتباه میکنید، چون هیچ کدام از شما باعث افتادن دندان مونا نشدید. آن دندان یکی از دندانهای شیری مونا بود که افتاد، و به جای آن یک دندان دایمی و قشنگ در میاد.
حالا بهتره شما با هم آشتی کنید تا مونا بتونه دندانهاش رو بشوره و همه با هم به دندانپزشکی بریم. در مطب آقای دکتر بیشتر راجع به دندان های شیری صحبت میکنه.”
آقای دکتر بعد از اینکه دندانهای مونا را دید گفت: ” خانم کوچولوی به این تمیزی چرا دندانهاش خراب شده؟”
و مونا ماجرای مسواک و خمیر دندان را برای آقای دکتر تعریف کرد.
آقای دکتر پرسید: “خب این دوستای کوچولوی ما کجا هستند؟”
مونا گفت:” آنجا روی میزند، اما انگار هنوز با هم قهرن.”
اقای دکتر گفت: ” پس بهتره من دلیل افتادن دندان تو را بگم تا این دو دوست قدیمی دیگه از دست هم ناراحت نباشن. ما برای جویدن غذا به دندان نیاز داریم و وقتی که خیلی کوچکیم دندانهایمان کم کم در میاند اما این دندانها، دندانهای شیری هستند، و بعد از چند سال وقتی ۶-۷ ساله شدیم یکی یکی میافتند و به جای آنها دوباره دندانهای تازه در میاریم،
اما اگه مواظب دندانهامون نباشیم و این دندانهای جدید خراب بشن، آنوقت من مجبور میشم آن دندان خراب را بکشم، اما دیگه جای اون دندان تازهای در نمیاد.”
مسواک و خمیر دندان که متوجه اشتباهشون شدند، قول دادند دوستان خوبی برای هم باشند و به مونا کمک کنند تا دندانهای سالمی داشته باشد. وقتی از دندانپزشکی به خانه برگشتند مونا جلوی آیینه رفت و خندید و به جای خالی دندانش نگاه کرد،
حالا دیگه خوشحال بود چون میدانست به زودی یک دندان دیگر در جای خالی دندانش درمیاد.
کانال کودک و نوجوان تبیان
koodak@tebyan.com
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: سایت شید شاد